... در یكی از روزهای بیماری در حالی كه سرش را با پارچهای بسته بود و علی علیه السلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین كشیده میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت: مردم وقت آن رسیده است كه من از میان شما غائب گردم، اگر به كسی وعده دادهام، آمادهام انجام دهم و هر كس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم. در این موقع مردی برخاست و عرض كرد: چندی قبل به من وعده دادید كه اگر ازدواج كنم، مبلغی به من كمك كنید، پیامبر فورا به فضل دستور داد كه مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: هر كسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار كند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.(1)
بقیه در ادامه مطلب ...
امسال بیست و سوم رمضان91 در مسجد بازار غوغایی از شور و شعور روحانی بر پا بود . مرشدی سپید مو از فراز منبر ضجه می زد که" هیچ نمی خواهم ؛فقه و اصول و عرفان و اخلاق به کنار ،من نوحه گر و روضه خوانم.
بقیه در ادامه مطلب ...
بی ادعایند که جمله زیبای کجایند مردان بی ادعا را لقب گرفته اند، شاید من نبودم و شاید هم، زبانم برای سخن گفتن هنوز باز نشده بود که آنها بودند، ندیدمشان، اما شنیده هایم از آنها کم نیست و می توانم به وقت دیدارشان نام واقعی مرد را برایشان انتخاب کنم.
آری طعم حسرت شهادت در گفتگو با آنها محسوس است. اما شاید دلیلی برای ماندنشان میانمان وجود دارد، اینکه باشند تا آن روزها را به تصویر کشند. در میان حرفهایشان هوای چشمانشان زود ابری می شود و اشکشان سرازیر می شود. در میان این مردان، برخی اکنون در آسمانند و برخی آسمانی اند و روی زمین نفس خود را آزاد می سازند، یادشان زنده باد، آنانی که امروز نیستند و یا هستند و کمتر سراغشان را می گیریم.
بقیه در ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 صفحه بعد
بازديد ديروز : 1
بازديد هفته : 37
بازديد ماه : 37
بازديد کل : 73389
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاين : 1